نوشته های یه رفیق...

نوشته های یه رفیق...
طبقه بندی موضوعی

پاشنه ی آشیل مذاکرات

شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ

«إِنَّمَا الْمُوءْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللّهِ أُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ.» (حجرات، 15)


پاشنه ی آشیل مذاکرات

نگاهی به ابعاد فرهنگی پیامد های فضای سیاسی جدید ایران

(نگارش: پاییز 92)


مسائل مربوط به مسئله ی هسته ای و تحریم ها, خیلی وقت ها در نظر افراد مسئله هایی سیاسی و اقتصادی به نظر میرسند و حوادث و تحولات فرهنگی و اجتماعی مربوط به این قضایا معمولا ذیل این عناوین      مطرح میشوند. البته این رویکرد غلط نیست ولی شاید باعث غفلت در حوزه هایی شود بسیار عمیق تر از حوزه ی سیاسی یا اقتصادی, حوزه هایی که انقلاب اسلامی عملا وجودش مدیون آنهاست و شاید فردا روزی تحولاتی در همان حوزه ها آن را از بین ببرد.  این نوشته می خواهد بیشتر به جنبه ی فرهنگی و اجتماعی تحریم ها و مسائل مربوط به رویکرد جدید دولت در مقابله با تحریم ها بپردازد.


                                                                          ادامه ی مطلب را بخوانید...


بگذارید اول با خلاصه ای کوتاه از کل حرفم, منظورم را روشن تر کنم.  ایران به دلایل متعددی که یکی از دلایل اصلی آن هم تحریم است در وضعیت اقتصادی سخت و نامتناسبی قرار گرفته است. در مقابل این مشکلات, سه نوع راه حل وجود دارد:


1)     حل مشکل با اتکا به نیروی داخلی (اقتصاد مقاومتی)

2)     حل مشکل از بیرون (رفع تحریم و مذاکره برای آن)

3)     ترکیبی از این دوتا


 کوتاه میگویم, اگر مردم و فضای عمومی ایران به این سمت کشیده شوند که تنها بحث رفع تحریم را به عنوان تنها راه معقول حل این مشکلات اقتصادی بدانند نه تنها دست آمریکا در چانه زنی بر سر میز مذاکره خیلی افزایش میابد, بلکه تا اندازه ی زیادی مستقل از عملکرد مذاکره کنندگان و پیامد سیاسی مذاکرات, حوزه های بسیار خطرناک تر و وسیع تری برای جبهه ی فرهنگی استکبار باز میشود تا فکر و منطق خود را, فراتر از مسئله ی هسته ای در افراد و خانوار های ایرانی تثبیت کند. دلیلیش را مفصل تر توضیح خواهم داد ولی همین بس که بدانیم مسئله ی هسته ای و تحریم ها خیلی بیشتر از ماهیتی سیاسی و اقتصادی, ماهیتی گفتمانی و فرهنگی دارد و این که تنها راه حل این مسائل را تنها در نوعی کوتاه آمدن و تسامح طبق نظر دشمن دانستن بدانیم پیامد های خطرناکی خواهد داشت.


شاید به نظر شما بعضی از این حرف ها و پیشبینی ها  با واقعیت های روز منطبق نباشند ولی اگر هم چنین باشد باز تضمینی نیست که در آینده ی نزدیک فضای ایران به چنین سمت و سوی نرود  بنابرین به نظرم باز می بایست حواسمان به ایجاد چنین فضا و جریانی در جامعه باشد.

 

 

دو جریان


پارسال, همزمان با اوج گرفتن تحریم ها و همچنین اثرشان بر اقتصاد ایران, فضا ی رسانه ای و سیاسی ایران هر چه بیشتر به این سمت و سو داشت متمایل می شد که تحریم ها جدیست و تنها راه حل آن هم اتکا به خود و از راه خود کفایی است, جبهه ای قدیمی که در آن کمکاری زیاد شده بود ولی در هر صورت با بسیجی همگانی و با نشاطی عمومی میبایست از آن دفاع کرد. در چنین فضایی بود که مقام معظم رهبری سال نو را سال حماسه ی سیاسی و حماسه ی اقتصادی نام نهادند. این فضا ادامه یافت و  در طول انتخابات هم قوی بود.

                                          


جریان اول


آقای روحانی, مرد مدعی اعتدال, پیروز انتخابات شد.  او با شعار اعتدال, راهکار خود را در مقابله با مسئله ی تحریم, توجه بیشتر به نقش مذاکره ی دوطرفه می دانست. به نظر می آید, این تاکید بیشتر رفته رفته تبدیل به محور اصلی رویکرد او شد و در یک چنینن فضایی به  تدریج شعار حماسه ی اقتصادی کم رنگ تر و کم رنگ تر شد. این در حالی است که روز به روز بحث درباره ی مذاکره با آمریکا بیشتر می شود و در این بین مسئله ی صلح و دوستی با امریکا با شدتی بیش از قبل طرح می شود. این ها همه در فضاییست که رسانه ها و تشکل های اصلاحاتی دارند روز به روز خود را تقویت می کنند, توفان های رسانه ای به راه می اندازند(صحبت های آقای هاشمی, صحبت های منتسب به خانم اشراقی, بحث صلح با امریکا و...) , دیگر حتی در صدا و سیما نه تنها حرف از حماسه ی اقتصادی خیلی کمتر شده(در حالی که میبایست بیشتر میبود), بلکه مقوله هایی مثل مقاومت,  قدرت نرم ایران و بیداری اسلامی کمی کم رنگتر  از گذشته به نظر می آیند. البته شاید این صرفا احساس نادرست من باشد و امیدوارم هستم که همین طور هم باشد. این در حالی است که وضع نامناسب اقتصاد ادامه دارد و در این بین و در یک چنین فضا, طبیعیست که همان  اکثریتی که به روحانی رای داده اند و اکثرا آن سرسختی احمدینژاد گونه در مقابل آمریکا را یکی از دلایل اصلی مشکلاتشان می دانند, هر روز بیشتر به این فکر بیفتند که شاید تنها راه حل مسائل اقتصادی پس از تحریم واقعا همان مذاکره با آمریکا, البته به معنی کنار آمدن با آمریکا, باشد.



                                       

البته منظورم این نیست که میخواهم به دولت جدید بد بین باشیم و یا ادعا کنم که آنها به عمد دنبال چنین فضایی هستند ولی متاسفانه بعضی کارهاشان فقط در راستای چنین جریانیست.


جریان دوم


متاسفانه جریانی که مقابل جریان قبلی می ایستد را باید جریان دوم نامید, زیرا معمولا هر کاری که میکند صرفا واکنشیست به جریان اول و ابتکار عمل را از دست داده است.  این جریان انتقادات زیاد و به نظر من معمولا بجایی به نحوه ی اجرای رویکرد جدید دولت دارد ولی معمولا از حد انتقاد فراتر نمی رود. این طور عمل کردن به جریان اول کمک میکند. انتقاد جنبه ی سلبی دارد و کسی که فقط نقد و اعتراض می کند (چه با دلایلی منطقی یا غیر منطقی) فقط دارد خود را میان اکثریتی که با رایشان, رویکرد دولت روحانی را به نحوی قبول کرده اند, منزوی تر میکند و شاید هم روزی واکنشی مردمی ضد خود ایجاد کند. چرا که آنها این نقد ها و اعتراض ها را از همان کسانی می دانند که معتقدند افکارشان و روششان در دولت قبلی باعث همین وضع نابسامان اقتصادی شده است, چه مذهبی هاشان و چه آنانی که خیلی مذهبی نیستند... نمی گویم نقد و اعتراض نباشد, می گویم فقط اینها نباشد. جریانی که در بحران اقتصادی فقط انتقاد و دعوا به راه می اندازد برای مردمی که دارند روزگار سختی می گذرانند جذابیتی ندارد و شاید این دافعه به ارزش ها هم سرایت کند و خطر اصلی تازه این جا ظاهر میشود.


 این جاست که برای جبهه فرهنگی غرب حوزه ای وسیع ایجاد میشود که گفتمان خود را تثبیت و گفتمان انقلابی را به کلی نفی کند و مردم را از این جریان مقدس بیگانه کند. اگر باور داریم که فتنه ی 88 حرکت طبقه ای خاص از افراد شمال تهرانی بود که دچار بیگانگی نسبت به ارزش های انقلابی شده بودند و به همین دلیل محدود به تهران محدود ماند, اگر این بیگانگی به طبقه های پایین تر, کم بضاعت و وسیع تر برسد چه کار میخواهیم بکنیم!؟ چه دلیلی وجود دارد که مطمئن باشیم چنین نمیشود و سر امانتی امام عصر این قدر راحت خطر پذیری کنیم؟ در زمان ائمه این بیگانگی ها بود و همین بیگانگی ها باعث شهادت امام حسین توسط "امت پیامبر" شد.


فرض کنید به کشوری به ناحق جنگی تحمیل شده و کسانی به جبهه ها میروند تا دشمن را عقب رانند و از ناموس خود دفاع کنند. این افرادی که قیام کرده اند بر اساس و به خاطر مکتبی خاص به جنگ رفته اند و در واقع مقابله در برابر آن دشمن را دفاع از مکتب خود میدانند (خواه این مکتب اسلام, وطن پرستی صرف, مارکسیسم, صهیونسم و غیره باشد).حالا اگر افراد این کشور اولا با وجود تجاوز دشمن, متجاوزی را شناسایی نکنند و ثانیا در مقابله با آن دشمن به وظیفه ی خود عالم و عامل نباشند, سرباز های خط مقدم هم هر چه قدر ماهرانه از حق ملت دفاع کنند, محکوم به شکستند, چون از عقب و از طرف ملت خود فراموش شده اند و با و جود حفظ مرز ها, از مکتب خود نتوانسته اند دفاع کنند (دفاع از مکتب کسی که مکتبش برایش دیگر مهم نیست چه فایده ای دارد؟). عکسش هم وجود دارد. اگر آن سرباز ها در آن جبهه شکست بخورند ولی ملت بر عقیده و انگیزه اش محکم بماند, باز آن مکتب امکان رشد دارد و چه بسا تقویت شود و مقاومت را از همان جبهه را از سر بگیرد.

  

نتیجه ی مذاکره و چگونگی آن توسط دیپلمات ها بحثی فرعی و جزئی, مهم این فرهنگ مقاومت است که باید در همین کوچه بازار حفظ شود.


نمونه ای که در آن: اولا با وجود تجاوز دشمن, متجاوزی شناسایی نشده باشد ثانیا در مقابله با آن دشمن به وظیفه ی خود عالم و عامل نیست.

به نقل از تابناک:

نامه ی یک دختر به ظریف

در بخش‌هایی از متنی که بهارنیوز منتشر کرده آمده است: پست زیر مطلب قابل تامل و البته تکان‌دهنده‌ای است که توسط یک دختر جوان ایرانی در فیسبوک دکتر ظریف وزیر خارجه کشورمان منتشر شده است.

«وقتتون بخیر
امیدوارم حالتون بهتر شده باشه

من یه دختر 26 ساله ایرانی ساکن ایرانم (ببخشید که نمیتونم خودم رو کامل معرفی کنم) امیدوارم کامنت منو کامل بخونید.

من متاهلم، سه ساله که عقد کردم اما به خاطر مشکلات مالی نمی‌تونیم عروسی کنیم، شوهرم دانشجوی دکتراست و کار پیدا نمی‌کنه ...بی‌پولی و بیکاری دمار از روزگار ما در آورده، پدرم یه بازنشسته ست و از پس خرید جهزیه بر نمیاد.(...) من ایرانی‌ام، چرا تو مملکت خودم، جایی که کل طایفه‌ام بخاطرش
شهید و جانباز دادن رفاه ندارم؟؟؟ چرا بیکارم؟؟؟ چرا تغذیه خوب ندارم؟؟؟ چرا بی‌پولم؟؟؟ چرا با این معدل و این رزومه باهام مثل یه تفاله برخورد می‌شه؟؟؟ این انرژی هسته‌ای کو؟ کجاست؟ چیش به من رسیده؟ منو تو انرژی اتمی استخدام می‌کنن؟؟؟ یا شوهر استعداد درخشانمو؟؟؟ قبضامون که مدام گرونتر و زیادتر می‌شه، تابستونا که برق مدام قطعه، پس کو تامین انرژی؟؟؟؟ حتی اگه واسه آینده کشورم خوبه چرا ما باید قربانی بشیم ؟؟؟ چرا آبادی‌های نسل بعد رو خاکستر ما باشه؟ (...)کاری کنید که تحریما تموم بشه، یه کاری کنید ارزونی بشه ، کرایه خونه کم بشه ، مواد غذایی ارزون بشه، بازار کار رونق پیدا کنه، دارو و درمان به قیمت خون آدم نباشه، امنیت و رفاه داشته باشیم.(...)

و جواب آقای ظریف:

سلام دخترم. می دانم که مسئولیت سنگینی بر دوش من و همکاران من است و گرچه در ایجاد شرایط کنونی نقشی نداشته ایم ولی به هرحال با پذیرش مسئولیت باید در جهت حل آن حرکت کنیم. امیدوارم با تدبیر ریاست محترم جمهوری و با حمایت همه مردم مشکلات انباشته اقتصادی به تدریج رفع شوند و زندگی برای شما و بقیه مردم راحت تر شود.(...) اما اطمینان داشته باشید که برای مذاکره جدی و رفع فشارها، بهترین روش تلاش برای رسیدن به تفاهم از طریق تعامل سازنده و عزت مند است. اندکی صبر، سحر نزدیک است.

1)     انگار نه انگار که مسئله ی تحریم بر کشورمان تحمیل شده و دشمنی در کار بوده!

2)     انگار رفع همه ی این مشکلات فقط در گرو رفع تحریم و تعامل و تعامل با متجاوز است!

البته این نکته ها نباید ما را نسبت به فشار سنگینی که بر خیلی از ایرانیان تحمیل می شود غافل کند.


راه حل


گفته شد که در این وضعیت تاسف بار, صرف کردن بیشتر توان خود در انتقاد و جدال سیاسی راه خوبی نیست, ولی چه کار باید کرد؟ جواب مشخص است, به جای این که فقط سلبی و انتقادی برخورد کنبیم, مردم را به چیزی هم باید دعوت کنیم, چیزی که درست, هویت بخش و انگیزه زا باشد,این یعنی همان دعوت,  تبلیغ.


وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (توبه 122)

وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران 104)


با توجه به آیات بالا اگرحفظ استقلال مسلمین امری دینیست و امروز فقیه آن را به ما گوشزد می کند, پس کشف راه های دعوت مردم به این امر هم اهمیتی کمتر از آن تفقه در دین ندارد و البته این کار بیشتر از آن که کار حوزه باشد, کار دانشگاه ها و فرهنگ سرا هاست.


                                


باید برای مردم هویت ایرانی و اسلامی را تعریف کرد, حماسه ی اقتصادی جدی مطرح شود. این چه حماسه ی اقتصادی ایست که حتی شعارشم دیگر کم پیداست و باید گه گاهی توی صفحه ی "پیوند ها" آن را ببینیم؟! شاید بعضی ها بگویند که شاید از لحاظ اقتصادی واقعا به بن بست رسیده ایم, من این حرف رو قبول ندارم ولی حتی اگر درست هم باشد, در بدترین حالت می توان با اتکا به باور و ایمان استقامت بیشتری نشان داد تا بلکه همین روحیه ی جهادی باعث نوعی تحول در اقتصاد شود و ساز وکار ها ی قدیمی را تغییر دهد. مگر جهاد نظامی مشروط به داشتن سلاح خوب است؟ نمی گویم این موضوع را باید بر مردم تحمیل کرد. روحیه ی جهاد اقتصادی عمومی, بدون تحمیل کردنش بر مردم هنر است و کشف راه این باید همان موضوع تفقه ما باشد.


                                                    

حماسه شور دارد, امید دارد. اون شعر ها, اون فیلم ها و کارتون ها, اون طرح های خیابونی و سخنرانی ها ی امید بخش کجایند؟ حماسه ی اقتصادی بدون روحیه ای حماسی ممکن نیست. منظورم از این حرف دادن شعار ها ی کلشه ای نسیت, منظور پر رنگ کردن و نهادینه کردن فرهنگ حماسه ی اقتصادی در کنار جنبه های فنی و عملی اقتصادی است .


چرا در سال حماسه ی سیاسی و اقتصادی, در اخبار بخشی مخصوص تشویق روحیه ی جهاد اقتصادی نداریم؟ حرفی از حمایت از تولید کننده ی داخلی, تجلیل از خیرین, کسانی که شغل ایجاد کرده اند  و... نیست. مستند ها, آواز ها, نقاشی ها, کتاب درسی ها, بازی های کامپیوتری... کلی جای کار دارند. چرا صدقه دادن حتی در بین خانواده های مذهبی بعد از این مشکلات اقتصادی تکلیفی مهم دانسته نمی شود؟


چرا کسی نمیرود تا خبری از سختی های روزانه ی فلسطینی ها و سوریه ای ها و لبنانی ها و عراقی ها و ... بیاورد تا قدر دان وضعیت خود باشیم. چرا کسی از شهدای آنها و حتی شهدای ما در راستای حفظ مقاومتی عزتمندانه در چند سال اخیر تجلیلی عمومی و رسانه ای نمی کند. چرا قدس حتی در بین مذهبیون هم غریب است و فقط در آخرین جمعه ی ماه رمضان به یاد آن میفتیم؟ چرا از مصیبت هایی که همین آمریکا بر برادران و خواهران مسلمان ما وارد کرده و هنوز زورش نرسیده که بر ما ایرانین وارد کند صحبت نمی کنیم؟ چرا نباید از برنامه ها و آرزو ها ی جهانی خود صحبت کنیم؟  چرا بحث حزباللهی ها و غیر حزباللهی ها به مذاکره محدود شده؟




جالب است, آن خانمی که دارد سختی ها ی کمرشکن اقتصادی و اجنماعی تحمل می کند و برای تجربه ی کمی رفاه و آرامش, از آقای ظریف درخواست لغو هرجه سریعتر تحریم را دارد, در حرفی که به نظر ما شاید غیر منطقی باشد, دلیل توقعات و انتظارات خود را فداکاری شهدا و جانبازان می داند. شاید با برگشتن به همان فرهنگ جهادی و دلنشین بتوان امیدی و نشاطی تازه در دل این خانم ایجاد کرد.            




الآن در سطح جامعه جه کار هایی در این راستا می بینید؟ کار هایی که ابتکاری و زیبا باشند؟ من که فقط در چند هفته ی اخیر فقط این دو نمونه را دیده ام  که نکته جالب هم این است که همش از طرف یک گروه و طراح است. نکته ی تاسف برانگیز این است که این طراحی های بجا و زیبا تنها کار هاییست که من به عنوان یک ایرانی در راستای فرهنگ مقاوتی و جهاد اقتصادی در این چند وقت گذشته دیده ام.


 


                                                                      


"غیرت ایرانی, سرمایه ی ایرانی"

"ادامه دارند هنوز..."

که برگرفته از این دوبیتی از هادی فردوسی است:

از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
آنان همه از تبار باران بودند
رفتند ولی ادامه دارند هنوز....

  • یه رفیق

نظرات  (۱)

  • رضا بنی‌اسد
  • سلام علیکم
    موفق باشید
    مطالب خوبتان را پربار تر و غنی تر ادامه دهید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی